عاشقانه هایم را از پوست شفاف تو می گیرم
درباره وبلاگ


خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم. دکتر علی شریعتی بعضي از دوستان گرام مجبور كردن تا بگم گه من يه پسر هستم با نام مستعار ترنم البته خودمو پشت اين نام مخفي نكردم فقط نگفته بودم كه پسرم ولي پسر هستم دوستان

پيوندها
همه چیز-همه جور
چيک چيک دلهاي تنها
سرگرمی با چاشنی پرتغال
عاشقانه هایتان شیرین
عشق تنها
بازاریابی و تجارت اینترنتی
تو مال منی ... من مال توام
تک درخت عشق
کلبه تنهایی من
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا من را با عنوان عاشقانه هایم را از پوست شفاف تو می گیرم و آدرس tmasti.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









نويسندگان
ترنم

آخرین مطالب


 
یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:شعر عاشقانه, فریدو مشیری, ترانه,عاشقانه,عشق, :: 10:5 :: نويسنده : ترنم

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است

شراب شعر چشمان تو

بازاریابی و تجارت اینترنتی



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:بهانه رويش, شعر عاشقانه, عاشقانه, ترانه, ترانه عاشقانه, شعر, :: 22:28 :: نويسنده : ترنم


مرا که رها میکنی


دروغ در میان چشم های تو داد می زند


نگو که عاشق منی


نبض تو برای من نمی تپد


اگر دلت به جز حضور من


عشق دیگری نداشت


هنوز بودی و هنوز


در سکوت خلوتم ترانه می شدی


عشق تو دروغ بود


و می روم که گفته اند


یک گل میان باغچه


بهانه ای برای رویش بهار نیست

دیر بجنبی از دست دادی


 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:رفع زحمت, عاشقانه, شعر, ترانه, شعر عاشقانه, ترانه عاشقانه, :: 22:5 :: نويسنده : ترنم

رفع زحمت

 

حافظ کنار عکس تو من باز نیت میکنم

 

انگار حافظ با من و من با تو صحبت میکنم

وقت قرار ما گذشت و تو نمی دانم چرا

دارم به این بد قولیت دیریست عادت میکنم

چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست

تقدیر و ویران میکند من هم مرمت می کنم

در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین

من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم

نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت

هر جای دنیا که روم احساس غربت می کنم

بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست

در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم

یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت

هر چند اندک باشد آن را با تو قسمت میکنم

خسته شدی از شعر من زیبا اگر بد شد ببخش

دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت میکنم

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد